سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بسی دانش که به گمراهیت می انجامد . [امام علی علیه السلام]

بندگی .ازادگی شجاعت(حسین ابن علی) - قطلگاه

Powerd by: Parsiblog ® team.
بندگی .ازادگی شجاعت(حسین ابن علی)(جمعه 86 دی 28 ساعت 3:9 صبح )

ای همدم نجواهای شبانه ام

 ای عاشقانه ترین تصنیف زندگی

ای انکه در دل صخره ای سخت هم راهی به سوی خودت باز کرده ای

ای یگانه پروردگار عاشق!

نگاهی به من کن و ببین چگونه به انتظار پاسخی از سوی تو نشسته ام

ببین که چگونه حسین(ع)را وسیله و کربلا را راهی سوی تو کرده ام

تا مرا به مانند اسماعیلی دیگر به قربانی بپذیری!

ایا میشنوی؟

امده ام ازت بخواهم مرا حریص بهشت و ترسان از جهنم نکنی

مرا فقط بنده ی خودت گردانی تا بتوانم راهی را که حتی در دل صخره ای سخت گشوده ای بیابم

تا بتوانم تو را برای خداییت پرستش کنم

تا تو را برای بزرگیت بخواهم

تا مرا به خاطر بندگی ات بخواهی تا.....

کربلا راهی است به سوی عرش کبریا ایت و حسین(ع)صاحب کربلاست!

پس ای اباعبدالله یک بار دیگر در حق من لطفی کن تا دریابم که هدفی در زندگی جز

عشق به خالق نیست!!

<**ادامه مطلب...**>

بسم رب الحسین(ع)

 

گفتگوی امام صادق(ع) با مفضّل  (یکی از یاران ایشان) دربار? ناراحتی امام در مصیبت روز عاشورا و روزانتقام…!

 

«انَّ یومکم  فی القصاص لإعظم من یوم محنتکم»

"روزی که (دشمنان خود را)قصاص می کنید از روز غم و محنت شما بزرگتر است"

 

مفضّل می خواست با این گفتار امام صادق(ع) را نسبت به مصیبت های اهل بیت تسلّی  دهد.بر این اساس که خوشحالی از قصاص دشمنان ناراحتی های گذشته را جبران می کند .ولی امام در پاسخ او فرمودند:

 

«ولا کیوم محنتنا بکربلاء»

"ولی نه مانند غم و ناراحتی ما در کربلا"

 

یعنی قصاص کردن دشمنان ناراحتی ما را در روز عاشورا و سرزمین کربلا جبران نمی کند .

 

شمع ها می سوزند...

 

 

                                       

به نام خداوند جان و خرد                                           کزین برتر اندیشه برنگذرد

سلام عرض می کنم به همه دوستانی که لطف میکنن و ورقی بر شاهنامه ای که قهرمانش به جای رستم "حسین بن علی(ع) "است و شاعرش به جای حکیم توس یه نوکری از نوکرای اباعبدالله سر میزنن و نظرات مفیدشون رو بیان میکنن و البته جا داره اینجا از برادربزرگوارم آقا طه هم تشکر کنم و بگم خیلی از الطافشون ممنونم .

خوب!ولادت حضرت فاطمه معصومه(س)رو هم به همه عاشقان اهل بیت(ع)تبریک میگم و امیدوارم بتونیم از این روز بهره کافی ببریم و در این روز مقدس از خدا بخواهیم که مهدی موعود زودتر بیاد و.....

راستی از این به بعد میخوام یه بخش به وبلاگم اضافه کنم  یعنی میخوام  بخشی به اسم سخن ها و احادیث بزرگان داشته باشم که توش پندها و اندرزهای بزرگان دین و دانش رو بنویسم تا بتونیم از این سخنها استفاده کنیم .

البته از همه دوستانی که جمله ها و احادیث زیبایی بلد هستن میخوام که اونها هم به پر کردن این بخش وبلاگ به من کمک کنن...

امروز اولین بخش رو می نویسم:

«پیامبراکرم(ص) می فرمایند:"سر سخت آن نیست که حریفان را بیشتر به زمین افکند بلکه سرسخت آن کسی است که به هنگام خشم خویشتن داری کند."»

"گوته شاعر آلمانی میگوید:"وقتی با انسانی همانگونه که هست رفتار می کنیم او را به کمتر از آنچه هست تنزل داده ایم.ولی وقتی با او طوری رفتار می کنیم که گویی هم اکنون به آنچه بالقوه میتوانست باشد رسیده است او را آنگونه که باید باشد اعتلا بخشیده ایم."»

 

حسین(ع)کیست؟

 

اون روز برا اولین بار بود که این شعر و می خوندم.شعراین بود:

 

"این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست             این چه شمعی ست که جان ها همه پروانه اوست"

 

به راستی این حسین که با آمدن نامش آسمان و زمین به تسبیح در می آیند و قلبها به لرزه می افتند! این عاشق بی پروا! این قربانی مسلخ عشق! این یگانه معنای عاشقی کیست؟

 آری من او را می شناسمش خیلی خوب می شناسمش .او....!

هنوز حرفهایم را به زبان نیاورده بود که صدایی قاطع در درونم فریاد برآورد ساکت!!

او می گفت تو هیچ درباره ی حسین(ع) نمی دانی !

او مرا یک دروغ گو خطاب کرد !!

گفت به دروغ می گویم عاشق کربلا و صاحب آنم !

کمی با خودم فکر کردم و بعد با عصبانیت فریاد برآوردم ساکت باش! من امامم را پیشوایم را خوب میشناسم من او را دوست دارم و به سخنانش عمل می کنم من به او و راهش ایمان دارم!!!  

 

اما او فقط به حرفهای من خندید و می گفت حداقل با خودت رو راست باش!

او حق داشت من حتی به خودم هم دروغ می گفتم!

من هیچ وقت واقعا عاشق اباعبدالله نبودم شاید فقط به این خصوصیت تظاهر می کردم.

نمیدانم تا چه حد حرفهایش راست بود ولی میدانم هرچه یا هرکه بود از من به خودم نزدیکتر بود یا شاید او خود من بود!

حال تنها چند لحظه وجدان خود را قاضی کنیم آیا ما حسین(ع)را واقعا میشناسیم ؟

یا اینکه میخواهیم او را بشناسیم؟یا اینکه میخواهیم به همین شناخت کم اکتفا کنیم؟؟!

کدام یک؟

 

 

 

 

گر چشم روزگار بر او فاش می گریست *** خون می گذشت از سر ایوان کربلا

عنایت امام حسین(ع) به زوار مزارش:

بعضی از موثقین اهل علم در نجف اشرف نقل کردند از مرحوم عالم زاهد شیخ حسین بن شیخ مشکور که فرمود در عالم رویا دیدم در حرم مطهر حضرت سیدالشهداء مشرف هستم و یک نفر جوان عرب وارد حرم شد و با لبخند به آن حضرت سلام کرد و حضرت هم جوابش دادند. فردا شب که شب جمعه بود ،به حرم مطهر مشرف شدم و در گوشه حرم توقف کردم، ناگاه همان جوان عرب را که در خواب دیده بودم وارد حرم شد و چون مقابل ضریح مقدس رسید با لبخند با آن حضرت سلام کرد ولی حضرت سیدالشهداء(ع) را ندیدم و مراقب آن عرب بودم تا از حرم خارج شد به دنبالش رفتم و سبب لبخندش را با امام(ع) پرسیدم و تفصیل خواب خود را برایش نقل کردم و گفتم چه کرده ای که امام(ع) با لبخند به تو جواب میدهد؟

گفت مرا پدر و مادر پیری ست و در چند فرسخی کربلا ساکنیم و شب های جمعه که برای زیارت می آیم یک هفته پدرم و یک هفته مادرم را سوار بر الاغی می کنم و به زیارت می آوردم تا اینکه شب جمعه ای که نوبت پدرم بود چون او را سوار بر الاغ کردن مادرم گریه کرد و گفت مرا هم باید ببری شاید هفته دیگر زنده نباشم. گفتم باران می بارد و هوا سرد است ،مشکل است ولی او نپذیرفت و ناچار پدر را سوار کردم و مادرم را به دوش کشیدم و با زحمت بسیار آنها را به حرم رسانیدم وچون در آن حالت با پدر و مادر وارد حرم شدم حضرت سیدالشهداء را دیدم و سلام کردم آن بزرگوار به رویم لبخند زد و جوابم را داد و از آن وقت تا به حال هر شب جمعه که مشرف می شوم حضرت را می بینم و با تبسم جوابم میدهد.!!!!

امام حسین جواب ما رو هم با لبخند میدی؟؟!

 

 

بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا                     بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا

خون? شمشیر? خیمه? گهواره? عشق و خدا? کربلا را تداعی می کند و کربلا ?حسین(ع) را و

 حسین(ع) عشق را !! روز های این محرم به سرعت از پی هم می گذرند ولی برخی از ما گویی

 هنوز عاشق نشده ایم! عشق در پشت درهای بسته ی قلبمان ما را فریاد می زند و صدایش

        غرق در طنینی آشنا است! آنقدر آشنا که گویی سال هاست می شناسیمش ولی چند وقتی است

 که گمش کرده ایم!

سعی کنیم گمشده هایمان را بیابیم!!! خیلی زود.

 

     سخنانی از مولای عشق:

  امام حسین (ع) می فرمایند:

        «لاتـَرفع حــاجَتَک إلاّ إلـى أحـَدٍ ثَلاثة: إلـى ذِى دیـنٍ، اَو مُــرُوّة اَو حَسَب»


جز به یکى از سه نفر حاجت مبر: به دیندار، یا صاحب مروت، یا کسى که اصالت خانوادگى داشته باشد

 

 

 

      در همه جای شهر تکیه ها و خیمه های عزای تو برپا شده و در گوشه گوشه

           شهر می بینم چشمانی را که با حسرتی وصف ناشدنی به بیرق سیاه سر در

          حسینیه ها نگاه می کنند ولی! ولی چشمانی را نیز می بینم که گویی هنوز ماه محرم

           بر آنها عرضه نشده . آنها محرم و پیامش را نمی شناسند

         آنها خودشان را هم نمی شناسند!!

          نمی خواهم از آنها بگویم.....

         ای دوست ! من نصیحت نمی کنم من فقط به خودم و امثال خودم گوشزد می کنم!

        گوشزد می کنم که کاری کنیم که چشمانمان به کربلای مولای عشق خیره بماند نه بر......!!!

        چشمی که بر حسین(ع) گریست دیگر هر چیزی را نخواهد دید !

        پس بیاییم چشمانمان را آموزش گریه کردن دهیم و به آنها بیاموزیم چگونه دیدن را!!!!

        صدای گریه و روضه از همه خانه ها بلند شده است . آسمان و زمین بر آدمیان

       گریه می کنند! ولی ما به مانند صاحب عزاهایی هستیم که گویی بعد از رفتن

        آن دلبر او و اهدافش را به دست فراموشی سپرده ایم! ما مولای عشق را از یاد برده ایم!

      با اینکه به ظاهر همه او را هنوز به خاطر می آوریم......

       محرم سال های قبل را که به خاطر می آورم و می بینم که با اکنون قابل مقایسه نیست!

        چرا حداقل در این چند روز خودمان را در مقابل نمی گویم گناه یا وسوسه

         می گویم بی دقتی نگاه نمی داریم!!؟

           مولای عشق را یاری کنیم........!

 

 قافله عشق رو به سوی نینوا دارد و مولای عشق روبه سوی قتلگاه و علمدار عشق رو

       به سوی فرات دارد و اسیر عشق رو به سوی خیمه های سوخته ! و پروانه های بال و پر

        سوخته عشق به  طرف شمع در پروازند!! ولی شمع ازهمه بی تاب تر است !

        آری! محرم  از راه رسید . از راه رسید با تمام غم هایش با تمام قداستش و با تمام........!

        اکنون محرم است ماه حرام شدن ریختن خون!

      ولی نمی دانم چرا خون حضرت عشق را در این ماه  روزی زمین کردند!!؟ 

      از کودکی تنها چیزی که به خاطر دارم روزهای محرم است! روزهایی سرشار از ایمان!

     دیوار ریخته حسینیه را به خاطر دارم و پارچه های سیاهی که با آنها خیمه عزا بر پا می کردیم

     کاش باز کودک میشدم ....! کودک بودن لذت بخش تر است .

    و باز محرم از راه رسید ........!

    حدیث محرم را باور کنیم!!

 


» محمود
»» نظرات دیگران ( نظر)


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
بندگی .ازادگی شجاعت(حسین ابن علی)
بحث وصال یار
تاسوعا

بازدیدهای امروز: 9  بازدید
بازدیدهای دیروز: 1  بازدید
مجموع بازدیدها: 3322  بازدید
[ صفحه اصلی ]
[ پست الکترونیک ]
[ پارسی بلاگ ]
[ درباره من ]

بندگی .ازادگی شجاعت(حسین ابن علی) - قطلگاه
محمود
اگر کلمه دوستت دارم قیام علیه بندهای میان من و توست اگر کلمه دوستت دارم نمایشگر عشق خدایی من نسبت به توست اگر کلمه دوستت دارم راضی کننده و تسکین دهنده قلبهاست اگر کلمه دوستت دارم پایان همه جدایی هاست اگر کلمه دوستت دارم نشانگر اشتیاق راستین من نسبت به توست اگر کلمه دوستت دارم کلید زندان من و توست پس با تمام وجود فریاد میزنم: دوستتون دارم
» پیوندهای روزانه «
» لینک دوستان من «
» اشتراک در خبرنامه «